در چند روز گذشته بسیار به زمان فکر میکردم و اینکه ما چطور در سیطره زمان و مکان محدود هستیم این زمان و مکان ما را به هر کجا که می خواهد میکشاند. البته که درک زمان به صورت فلسفی بسیار دشوار است زمان در نزد خداوند از ازل تا ابد یکی بوده است و این ما هستیم که به صورت قراردادی ساعت ها دقیقه ها و ثانیه ها را به وجود آورده ایم و زمان را به شماره! من همیشه اینگونه تصور می کردم که چرا در مذهب تشیع ما به عدل خداوند اعتقاد داریم در حالی که به نظر میرسد در این کره زمین در این مکان و در این زمان عدل هرگز جاری نخواهد شد افراد بسیاری در زندگی ها می آیند و جفا پیشه و عهد شکنان میروند و ظلم روا میدارند و هرگز عدلی در برابر آنها به اجرا در نمی آید. اما متوجه شدم عدلی که خداوند آن را اجرا میکند مانند یک صاعقه نیست که در یک زمان مشخص از آسمان فرود آید و ظالم را نابود کند. عدل خداوند نیاز به گذر زمان دنیای دارد تا در آن زمان ظالم به ظلم خویش بیشتر ادامه دهد و مظلوم مظلوم تر واقع شود و دستش به خاطر زمان از همه چیز کوتاه شود و آن زمان که دستش از همه چیز کوتاه شد خداوند عدالت را جاری میکند. به عنوان مثال شخصی که عهدی میبندند و آن عهد را می شکند یک بار خیانت نمی کند بلکه در گذر زمان ساعت به ساعت روز به روز هفته به هفته و ماه به ماه و سال به سال لح ظه به لحظه در حال انجام خیانت مکرر است. ظلم مکرر نیاز به زمانی دارد که توسط خداوند تعیین شده و در آن زمان عدالت خداوند اجرا میشود و اگر در آن زمان ظالم یا مظلوم از دنیایی که زمان و مکان در آن جاریست خارج شده و به دیار دیگر روند همچنان عذاب الهی و عقوبت الهی جاری خواهد شد فارغ از اینکه زمان در دنیای دیگر چگونه محاسبه شود مانند این دنیا با ساعت و لحظه ها یا به گونه ای دیگر. برای همین در قرآن کریم خداوند از زبان مظلوم و به عنوان یک منطقه قهار میگوید به کدامین گناه کشته شده اند در این حالت آن شخص مظلوم کشته شده و از دنیا رفته است اما انتقام خداوند باقیست و عدالت اجرا خواهد شد. صفات خداوند کمی یا زیادی ندارند چرا که این صفات موصوف ندارند بلکه این صفتها عین ذات الهی هستند از ذات الهی جدا نیستند که اگر از ذات جدا باشند برای هر صفتی موصوفی مشخص است و این از نظر فلسفی کفر است. شاید به همین دلیل است که بسیاری از عرفا و فلاسفه به جای استفاده از کلمه صفات از اسماء خداوند نام میبرند برای مثال آتش را تصور کنید سوختن قسمتی از ذات آتش است نور دادن هم قسمتی دیگر از ذات آتش نمی توانیم آتشی را تصور کنیم که آتش باشد ولی نسوزاند و نور ندهد آتش اگر آتش است هم میسوزاند و هم نور میدهد و صفات خدا اینگونه است. این صفتها صفاتی نیستند که به صورت عالی از بیرون بیایند و به خداوند بچسبند بلکه در ذات خدا به صورت کمال مطلق وجود دارد و تصور کنید که اگر این صفت انتقامی سخت باشد آن انتقام چقدر دردناک و سهمناک خواهد بود. همانگونه که کاراگاه ها و پلیس های جنایی میگویند که مجرم پس از ارتکاب جرم به صحنه جرم باز می گردد گویی این رفتار در شخص ظالم نیز وجود دارد شخص ظالم به شخص مظلوم برمیگردد در طول زمان از دور نگاه می کند از دور همه چیز را رصد میکند و گاهی فراتر می آید و نزدیک تر می آید و با او همکلام می شود. اما در هم کلامی هم به خاطر ظلمی که کرده است و غروری که دارد نمینشیند و شخص مظلوم را همچنان هدف ضربههای ظالمانه بی انصافی و نامردی و خیانت میکند. خداوند می داند که شخص ظالم بسیار ترسو و بزدل است و از همه چیز میترسد او حتی از وجود مظلوم نیز می ترسد و این ترس در نهاد او قرار داده شده است و قسمتی از اجرای عدالت همین ترس مدام است که او باید تا آخر عمر و حتی برای همیشه پس از مرگ نیز با خود داشته باشد ترسی همراه با عذاب وجدان، ترس چگونه گذراندن آینده و ترس زمان از دست داده شده و به هدر رفتن عمر به هدر رفتن عمر ای که هر ثانیه اش و هر لحظه اش میتوانست با عشق و با اندیشه و حرکت به سمت الوهیت الهی پیش رود اکنون تهی شده و خسران جبرانناپذیری در کف مانده! اگر شخص ظالم و خیانت گر می توانست هر چیز را جبران کند هرگز نمی تواند عمر رفته خود را بازگرداند از دور نگاه می کند او می آید و میرود همانگونه که آمد و رفت. چنین فردی حتی به انتقام خداوند نیز آگاه نیست و از خود می پرسد که به چه جرمی این عمر را اینگونه سپری کردهام و چرا؟ چیزی که در قاموس این ظالمان است نامردانه جنگیدن و فرار کردن در شب تار است چیزی که آنها می توانند انجام دهند فرار کردند و رها کردند از ترس است اما آنها کجا می توانند فرار کنند که از سیطره وجود الهی و آن منتقم قهار به دور باشد؟! آن ظالمان آمدند و تیری در تاریکی پرتاب کرده و رفتند و دور شدند از دیده ها، تنها حسنش برای من این بود که سایت خودم را دوباره راه اندازی کنم و به فلسفه و عرفان و حکمت اسلامی بپردازند و تا جایی که توان دارم به دشمنی با روانشناسان این هیولایان همجنس باز وحشی بپردازم! نهاد و سیرت یک فرد خائن مشخص است چه تصویری از او نمایان شود چه نشود و من نیک میدانم که خیانتکاران ظالم دوباره در طی زمان باز خواهند گشت و تنها خداوند تعیین می کند که این زمان چه زمانیست، شاید ده ها سال به طول انجامد، اینبار با چهرهای چروکیده تر و روحی پلیدتر و ذهنی ترسوتر و آینده ای دهشتناکتر از قبل باز خواهند گشت و این است انتقام قدرت لایزال الهی! و اینگونه بود انتقام خداوندی که در گوش تو نجوا میکرد “گرگ زاده گرگ شود اگرچه میان آدمی بزرگ شود!”