جوانمرد
داستان زندگی شیخ العارفین ابولحسن خرقانی به زبانی تازه
-
جوانمرد معرفتی به بهای درد
از جوانمرد پرسیدند خدا را چگونه بشناسیم؟ گفت از هر راهی می توان خدا را شناخت، اما هر شناخت را…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد، مجنونی که لیلی اش خداست
از جوانمرد پرسیدند نشان کسیکه خدا او را در بر گرفته است ، چیست؟ گفت: آن که از فرق تا…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد در حوالی دروازه غیب
دروازه غیب اندکی باز مانده بود. جوانمرد کنار در ایستاده بود. پنهانی داخل را نگاه می کرد و می دید…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد و دوستی با خدا
جوانمرد میگفت: عمری است که از خدا شرمنده ام، زیرا روزی ادعا دوستی خدا را کردم و گفتم: خدایا شصت…
بیشتر بخوانید » -
طعام و شراب جوانمردان
گرسنگی اربابی است که اگر فرمانش نبری، تازیانه ات می زند، از این رو همگان خدمتگزار اویند. نمیتوان از خدمتش…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد ، دوای بیداری
آن مرد طبیب بود و می گفت: جهان بیمارستانی است بی سر و سامان. هر کس بیماری دارد و هر…
بیشتر بخوانید » -
دریای جوانمرد بی نهنگ است
جوانمرد گفت: خدایا! راههای تو بسیار است، اما از هر راهی که می روم شلوغ است و پرهیاهو. من راهی…
بیشتر بخوانید » -
رزق جوانمرد: نیاز و اندوه
از میان این همه نصیب و این همه رزق که در جهان است، ای جوانمرد، تو چه چیزی را برگزیده…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد با دلش سفر می کند
پاهای مسافر تاول زده بود، و به دشواری قدم از قدم بر می داشت. می گفت: ببینید ای مردم، این…
بیشتر بخوانید » -
جوانمردی به جان است نه به جامه
مردی به نزد جوانمرد آمد و گفت: تبر کی می خواهم ، جامه ات را، تا منم نیز از جوانمردی…
بیشتر بخوانید » -
جوانمرد و توانگر و درویش
درویش جامه ی پشمین داشت، کلاه چارترک داشت، کشکول داشت، خدا را نداشت. اما توانگر لباس ابریشمین داشت، قصر هزار…
بیشتر بخوانید » -
روایت نهم: عرش خدا بر شانه های جوانمرد
جوانمرد گفت: خدایا! نماز می خوانم و روزه میگیرم. حج می روم و زکات می دهم. انفاق می کنم و…
بیشتر بخوانید » -
روایت هشتم: هر روز جوانمرد عید است
مردی به زیارت میرفت. جوانمرد به او رسید و پرسید: کجا میروی؟ مرد گفت: به زیارت میروم. به دیاری. جوانمرد…
بیشتر بخوانید » -
روایت هفتم : جوانمرد دو شراره ای بر جان و جامه
جوانمرد دو شراره ای بر جان و جامه شراره ای بر جامه ی مرد نانوا افتاده بود. بی تاب شده…
بیشتر بخوانید » -
روایت ششم جوانمرد در روزگار رسول
کسی بود که مدام به حسرت میگفت: کاش زودتر زاده شده بودم. کاش پیامبر را دیده بودم. کاش به خدمت…
بیشتر بخوانید » -
روایت پنجم از مردی تا جوانمردی
روزی مردی پرسید: نشان جوانمردی چیست؟ جوانمردا گو تا ما هم مردی مانرا جوانمردی کنیم! جوانمرد گفت: کمترین نشان آن…
بیشتر بخوانید » -
روایت چهارم جوانمرد از خشکی ماهی میگیرد
گفتند آن مرد ماهی گیر است، آن مرد از دریا ماهی می گیرد. گفتند: آن مرد کشاورز است، آن مرد…
بیشتر بخوانید » -
روایت سوم – جوانمرد جهانمرد است
اکر خاری به پای کسی برود، کسی که آن سوی دنیا زندگی می کند، آن خار به پای جوانمرد فرو…
بیشتر بخوانید » -
روایت دوم – بر سفره ی جوانمرد
اگر گرسنه ای تنها بر سفره ی جوانمرد بنشین، او نام تو را نخواهد نپرسید. اگر غریبی و گمشده، تنها بر سفره…
بیشتر بخوانید » -
روایت یکم- بامداد جوانمرد
عالم هر بامداد که بیدار میشود، در جستجوی علم است، می رود تا علمش را افزود کند. زاهد هر بامداد…
بیشتر بخوانید »