نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دیرم
همین دونم که درمانم ته داری
این جمعه گویی زمان شمشیر از رو بسته است برای بریدن گلوی نازکتر از موی ما !
و من سخت
نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمیدونم که این درد از که دیرم
همین دونم که درمانم ته داری
این جمعه گویی زمان شمشیر از رو بسته است برای بریدن گلوی نازکتر از موی ما !
و من سخت