او می داند دروغگویان نادان و جاهلند فضای مجازی و مدرنیسم تنها برای جوامعی که از صد سال قبل قانون های اخلاقی مانند صداقت، دروغ نگفتن برای رسیدن به هدف و … را نهادینه کرده باشند شاید چیز خوبی باشد. اما یقینا برای جوامع سنتی مثل ایران، که صداقت ها و دروغ نگفتن هایشان در سایه زندانی کردن های آنها در خانه ها و محروم کردنشان از همه چیز خلاصه میشده است، فضای مجازی گویی یک مدینه فاضله و بهشت موعود است که در آن می توانند هر کاری بکنند و دیده نشوند. پرده دری ها، دروغها ، خیانت ها ، کثافت کاری ها در فضای مجازی بیشتر در این کشورهای جهان سوم رخ می دهد. البته چیزی که در پاراگراف اول این مقاله نوشتم هم یک اوتوپیا هست که شاید در هیچ جای دنیا نباشد. در این صورت باید در فضای مجازی را گل گرفت. کلاه پهلوی من خود زنی را در محیط مجازی میشناسم ، هرزه و فاحشه خو و کذاب و روانشناس! کمتر از هشت سال پیش پای فیلم کلاه پهلوی مینشیند، و عاشق زن میرزا میشود که پوشیه میزده و خانه شان دق الباب داشت که آن زن مظهر صداقت و وفا بود، و بعد از هشت سال خودش مو ها را آشفته میکند و کلاه پهلوی می گذارد! ولی چون میخواهد چشم های تا به تا و چپش مشخص نشود عینک آفتابی میزند. به جای زن میرزا میشود زن خان! همان زن خان که رفت با مدرن شده های آن دوران رضاشاهی خوابید و به شوهرش خیانت کرد و شوهرش که خود مسبب مدرن شدن آن بود، آن را به ضرب گلوله ای کشت و بعد هم خودکشی کرد! جالب است که اینها زمان رضاشاه هم گویی در یک دوره اتفاق افتاده است و حالا به شکلی دیگر در فضا مجازی! این همان حرکت جوهری ملاصدرا در ذات است. البته ملاصدرا اگرچه میگوید این حرکت همیشه اتفاق می افتد و گریزی از آن نیست، ولی عوامل متفاوتی بر آن تاثیر می گذارد. خواندن رشته روانشناسی در شهری دیگر، کار کردن پایان نامه در کوچه و خیابان های کثیف شهر میان کودکان کار، از چنین آدمی جز یک عوضیو چه میسازد؟ این زن هر بار که با مردی که ارتباط برقرار میکند برای پاک کردن اثر کثافتکاری خود، یا اینستاگرم خود را پاک میکند و یک اکانت دیگر میسازد، یا مثل همیشه ده ها بار آی دی خود را عوض میکند. آنقدر نفهم است که نمیداند جوینده ندارد که آن را بجوید، اگر کسی گاهی آن را می جوید برای نفرت بیشتر است، نفرتی که در چند پست قبل از هرزگی و رهایی نگارنده ذکر شده بود. تحت عنوان خدای را سپاس که دشمنانمان را از احمقان قرار داد. حالا اگر قبل از اسم کثیف ترکیش یک آندرلاین بگذارد _ و حتما هم به shb و شیخ بودن خود ارادت دارد که ذکرش کند، تا استخوان های آن پیرمرد را در قبر بلرزاند! نمی داند اگر بجای اسم خود اسم تمام اجداد و اسلاف خود از چنگیز و تیمور و طغای هم بگذارد و بجای عکس خود عکس چنگیز مغول را هم بگذارد باز قابل رهگیری توسط کسی است که علم حصولی دارد. او علم حصولی دارد پیر شده است؟ آری ! اما علم حصولیش افزون شده است، صدها برابر شاید ! پس: دست را بر چشم خود نه گو به چشم چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ اما با آنکه علم حضوری دارد چه میکنی؟ علم حضوری در برابر علم حصولی علم ما ناقص است، با همین علم ناقص خود دروغ ها و خیانت ها و کذب ها را در میابیم. علم حصولی حادث میشود، چیزی که حادث میشود ممکن است مورد اشتباه و فریب قرار گیرد. اما بوده اند در این عالم عرفایی که به قسمتی از علم حضوری دست یافته بودند و هم اکنون نیز هستند آن انسان های خدایی که برای کسب علم نیاز به خواندن و مطالعه و تمرین و تجربه ندارند! اراده میکنند و با چشم سر میبینند حقیقت را. علم حضوری در دست خداوند قهار است اما علم حضوری محض در دستان خداوند است، علمی که بالاتر از آن نیست و آن را نهایت نیست. اما از این همه صفت چرا قهاریت! چون خداوند با علم حضوری خود تو را در بر میگیرد. علم خداوند محیط است و علم حصولی انسان ها محاط! گیرم چند صباحی با هرزگی و دروغ و فاحشگی زندگی به سر بردی! سنت دارد بالا میرود؟ مجبوری عیان شوی تا یکی مانند خودت پیدا کنی و دهان فک و فامیل و پدر و مادر کم فهمت را ببندی. آن زمان که وارد آن زندگی کثیف مشترک با کسی که شبیه توست شدی، خداوند علم حضوری خود را رو می کند. قهاریت خدا در قالب همان علم حضوریست. آن زمان تو مانند مورچه ای هستی که آب به لانه افتاده! به هر دری میزنی و به هر چیزی چنگ میزنی که نجات یابی، راه نجاتی برای کذابان و خائنان نیست. افسوس که زمان به عقب بر نمیگردد و ترکان مغول خو این را نمیفهمند. برو و ادامه بده که ، صفات رذیله در این دنیا خریدار زیاد دارد! زیاااااد، همانگونه که گرایش مردمان با گذر زمان به ابتذال بیشتر از تا به اصالت اخلاق. پس نترس و ادامه بده، بوی گند آن دبه ی ترشی خیلی بلند نخواهد شد. اما کجا میتوانی بروی که زیر ذره بین تیزبین و عدل برنده ی خداوند نباشی! ترس و پشیمانی حماقت بار است این جمله هم برای بسیاری مانند این سگان این منطقه است، در کوه از دور واق واقشان گوشت را کر میکند، ولی وقتی به طرفشان میدوی، پا به فرار میگذارند. برای همبن اصطلاح شده است که فلانی مثل سگ میترسد. همین بهار نود و هفت و سخنشان را فراموش کرده اند. ولی آری وقتی کلاه پهلوی میپوشند و به خان خیانت میکنند دیگر از هرزگی به جایی میرسند که میگویند ترس و پشیمانی حماقت بار است. البته چونان بی سوادان! چون زبان مادریشان مغولی است و زبان رسمی کشورش پارسی دچار دیوانگی شده و با انگلیسی وراجی میکند.