آیا شما هم در گذشته ها زندگی میکنید
اگر شما در خیالات و خاطرات گذشته های خود زندگی میکنید، از عقل و خرد بهره بسیار برده اید.
از قدیم سخنان احمقانه زیاد شنیده ایم مانند این اصطلاح : گذشته ها ، گذشته ، حال را دریاب و گذشته را رها کن. اینها سخنانی است که بیشتر از روانشناسان امروزی میشنویم.
اما با کمی اندیشه میتوان فهمید که اگر ما زمان را به حال و آینده و گذشته تقسیم کنیم. دو زمان اصلا وجود ندارند و تنها یک زمان است که وجود دارد و آن گذشته است و وجود عالم گذشته در قوه اندیشه و وهم و خیال ماست.
آینده و حال وجود ندارد
در این خصوص بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه با من هم عقیده اند. آینده یک مفهوم انتزاعی است که ما انسان ها چون درگیر زمان هستیم در در زمان هستیم به آن عادت کرده ایم و گمان میکنیم که آینده وجود دارد. چون هر روز در حال زندگی کردن هستیم، گمان میکنیم که فردا همان چیزی است که امروز می اندیشیم که خواب بیدار میشویم صبحانه میخوریم به سر کار میرویم و بعد به خانه بر میگردیم و چون همین اتفاق هم رخ میدهد. این چنین گمان میکنیم که به آینده رسیده ایم و آینده وجود دارد و به حال تبدیل میشود و حال به گذشته میروند. این کاملا احمقانه است . تنها انسان در بند زمان اینگونه می اندیشد که از پس امروز بود فردایی. البته فردا ممکن است باشد و ممکن است ما نباشیم و فرداها باشند. از طرفی اگر در یک کسر عمری که میکنیم در صورت کسر بگذاریم و مخرج کسر زمان بی نهایت باشد حاصل آن به صفر میل میکند. یعنی حتی کل زندگی هستی ما در این عالم تنها لحظه ای بیش نیست به اندازه به هم زدن پلک های یک چشم. ما اسیران زمانیم ! و زمان مانع درک ما از حقیقت میشود. خداوند تنها وجود مطلقی است که در زمان نیست بلکه بر زمان است و برای او گذشته و آینده و یک ساعت و یک هفته و یک ماه و یک سال و ده سال و هزار سال هیچ تفاوتی ندارد. پس آینده صرفا ساخته و پرداخته ذهن ماست. زمان حال نیز وجود ندارد. زیرا اتفاقاتی که در زمان حال رخ میدهد به محض اینکه به ادراک ما میرسد در کسری از ثانیه به گذشته تبدیل میشود.
آری همین متون که من گمان میکنم در زمان حال مینویسم اکنون کاراکترهای قبلی به زمان گذشته رفته اند. خیام هم به نظر من در گذشته زندگی میکرد. چون ادراک خیام چیزهایی که در گذشته دیده بود را می اندیشید از حال سخن می گفت چون میدانست که حال بلافاصله به گذشته تبدیل میشود و در گذشته می ماند.
سریال قدیمی شب دهم را چند بار دیده ام ، دوباره چند شب پیش شروع به دیدن آن کردم و قسمتی از آن به همین اندیشه که شاید تنها من خوب درکش میکنم می پردازد و چه زیبا آن را شرح می دهد.
آری! ما انسان ها در اعماق درون خود با خاطرات گذشته خود زندگی میکنیم و عمرمان را تمام میکنیم و زیبایی زندگی و مرگ ما هم در همین نکته پنهان شده است.
حال باید دید کسانی که مثلا هشت نه یا ده سال پیش خاطرات رو تا ابد حبس کردند از عقلا هستند یا آنها که در گوشه های تاریک پچ پچ کردند و دسیسه چیدند و دروغ ها گفتند برای به دست آوردن آینده ای موهوم ، چه کسانی بیشتر دچار احساس خسران شده اند. اگر شاید به ظاهر حااااال را به دست آورده اند و سرمست آینده اند. اما تا آخر عمر اگر عذاب گذشته هایشان را بکشند از عاقلانند.
فکر کنم باید اعتراف کنم که حق با شماست.
من هم در گذشته زندگی میکنم و حتی دوران کودکی و دوران جنگ و بدبختی که از نظر همه خیلی بد بود، از نظر من خیلی لذت بخش بود و بهتر از امروز بود. آدمها بهتر بودند، همه چیز بهتر بود.
تا به حال فلسف زندگی در گذشته، و ساخت گذشته توسط روح انسان رانمیدانستم.
بله و من خودم زیباترین گذشته را داشته ام و امروز یاد به اون زیبایی ها درد عجیب زیاد توام با لذتی رو به من میده. افسوس که بسیاری از مردم شادی را در شادی میجویند و درد را در درد. در حالی که کار مردان این است که شادی را از دل درد بیرون کشند، اگر بتوانند.
درود بر شما
جناب کاظمیان شما اندیشه هاتون کاملا متفاوت از میتونم بگم ۹۸ درصد مردم این دنیا می باشد. من هفته ای چند بار به سایت شما سر میزنم که مقالات و تحلیل های شما را بخوانم. اگرچه بعضی چیزها رمزگونه می نماید و گویی برای مخاطبی خاص مینویسید و من از درک آنها عاجزم ولی کلا مطالب شما زیباست . شاید هم من خودم هنوز توان درک صحبت های شما را ندارم. حتی تحلیل هایی که از هنر موسیقی و استاد شجریان دارید مرا به وجد می آورد.
همه دنبال زندگی در آینده هستند و چرت و پرت هایی که این روزها در شبکه هایی مثل کلاب هاوس و … می باشد.
اما شما چه آسان و چه زیبا گفتید که انسان ها در واقع در گذشته زندگی میکنند . آیا منظورتان این است که کارهایی که ما امروز انجام میدهیم برای ساختن گذشته است تا آینده؟ ممنون میشم پاسخ بدین.
سلام
کارهایی که ما امروز انجام میدیم. لزوما به اراده خودمون برای ساختن گذشته نیست بلکه چون کارهای امروز ما به گذشته تبدیل میشود در چیزی که ما آینده می پنداریم به آنها فکر میکنیم.
البته گذشته هم وجود ندارد چیزی هست که فانی شده اما نفس ناطقه انسان که روح خدایی داره این توان رو داره که خاطرات گذشته را همانطور که بوده در قوه خیال خودش بسازه و این قدرت نفس از صفت خدای خالق است. یعنی انسان گذشته را خلق میکند. مثلا من یک ادکلن لالیک دارم که متعلق به ده سال پیش است که در آن سالها با آن خاطراتی داشتم، یا از محلی میگذرم که ساختمانهایی را میبینم که ده سال پیش در آنجا کار میکردم یا خاطراتی داشته ام. بنابراین ولی امروز که نسبت به گذشته که اصل است آینده موهوم است که به حال تبدیل شده ، به آنها بر میخورد بلافاصله نفس من آن گذشته را میسازد و از آن یا لذت میبرد یا درد میکشد. البته از نظر من دردی که در این حوزه انسان میکشد هم نوعی لذت است. مانند زخمی بسته که انسان از خاراندن و خونریزی آن با وجود اینکه درد دارد لذت میبرد.