سوی فنا می برد این دل مرا.
بین که چه سان جانب دشت جنون
بی سروپا می برد این دل مرا.
از حرم خاصه اسرار خویش.
تا به سما می برد این دل مرا
مطرب چنگی به مقامات وصف
کرده ندا می برد این دل مرا
در طلب حضرت سلطان عشق
تحت لواء می برد این دل مرا.
فاش و عیان گفت سخن بیقرار
سوی فنا می برد این دل مرا
سید خلیل عالینژاد در سال ۱۳۳۶ و در صحنه در استان کرمانشاه متولد شد. پدرش سید شاهمراد عالینژاد، نوازنده تنبور بود.
سید خلیل مشق تنبور را با سید نادر طاهری آغاز کرد و پس از ۲ سال نزد سید امرالّه شاهابراهیمی رفت. همچنین از درویش امیر حیاتی نیز بهره برد و بعدها به محضر استاد عابدین خادمی راه یافت؛ در این دوره و به صورت همزمان سرپرستی گروه تنبورنوازان صحنه را نیز بر عهده گرفت. وی در سال ۱۳۷۵در رشته موسیقی از دانشگاه هنر فارغالتحصیل شد.
و بر ردیف موسیقی دستگاهی ایران تسلطی کافی داشت. سید خلیل آواز را از مکتب میرزا حسین خادمی آموخته بود و از نادر نادری دف آموخت و تار را از کیخسرو پور ناظری، نواختن تارش به شیوه نوازندگی مکتب برومند نزدیک بود و پرده گیریها و زخمههای شمرده و جملهبندیهایش در سه تار، شیوهٔ نوازندگی یوسف فروتن را به یاد میآورد. سید خلیل همچنین علاوه بر نوازندگی تنبور به ساخت تنبور و سهتار نیز پرداختهاست و ساختههای او با مهر شیدا محصول کارگاه مشترک به همراه عبدالرضا رهنما و بعد از سال ۱۳۷۰ در کارگاه شخصیش با مهر قلندر موجود است.
در اوایل دهه ۶۰ گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری تشکیل شد و عالینژاد به جمع این گروه پیوست. حاصل همکاری با گروه تنبور شمس، تکنوازی و جواب آواز ماندگار سید خلیل در کاست صدای سخن عشق بود که با صدای شهرام ناظری انتشار یافت.
در اواسط دهه ۷۰ سید خلیل خود گروه بابا طاهر را تشکیل داد و اعضای گروه باباطاهر در اجلاس هنرهای دینی (۱۳۷۵ تهران) برنامهای اجرا کردند که ویدئو آن به نام زمزمهٔ قلندری به نفع خیریه کهریزک دراختیار علاقهمندان قرار گرفت. در سال ۱۳۷۱ سیدخلیل به وصیت احمد عبادی برای شرکت در مراسم خاکسپاری او به تهران رفت و دیگر هیچگاه به دیار خود بازنگشت.
او علاوه بر خوانندگی و تنبور نوازی سه تار هم مینواخت و دستی چیره بر آن داشت. سال ۱۳۷۶ که به جشنواره موسیقی حماسی آمد و زیر بغل استاد و پیر مرادش درویش امیر حیاتی را گرفت و او را به صحنه تالار اندیشه آورد تا هنرش را عرضه بدارد. خودش نیز در بخشی از برنامه مقامهای سوار سوار، سماع رقم چهارم، جلوشاهی و خان امیری را اجرا کرد و زیبایی کارش در آن بود که ماهور ایلامی و عالی مکان را برای اولین بار عرضه نمود که مورد تشویق تماشاگران قرار گرفت.
شهادت
عالینژاد پس از چندین سال ماندگاری در تهران در سال ۱۳۷۹ برای شش ماه به سوئد رفت و برای یک سال نیز اقامتش را تمدید کرد؛ و عاقبت تنها چند هفته پیش از برگشتن به ایران در ۲۷ آبان ۱۳۸۰ در شهر گوتنبرگ سوئد، به دست افراد ناشناس به قتل رسید و خانه و جسم بی جانش به آتش کشیده شد. میگویند او شیوه شهادت خود را پیشبینی کرده بود و گفته بود که دنبال قاتلین من نگردید.
پس از این فاجعه ملی ، رئیس جمهور ایران سید محمد خاتمی سفیر سوئد را احضار کرد و درخواست پیگیری قضایی سریع ماجرا را شد. اما پس از مدتی بنا به دلایلی عجیب پرونده شهید سید خلیل عالی نژاد مسکوت ماند.
به نظر نگارنده این متون، آراسپ کاظمیان، شهید سید خلیل عالی نژاد از اولیا و مردان خدا بود، چنان مردانی که روح بزرگش دیگر کشش این جسم را نداشت. شطحیات عرفانی وی باعث شد مانند حسین ابن منصور و عین القضات همدانی جان به حق تسلیم کند. او به ازلی و ابدی بودن نفس خود ایمان داشت، و او هم اینک زنده است و در نزد خدا رزق میکند.