جوانمرد
جوانمرد و سه قدم تا خدا

می رفتند و می گفتند از اینجا تا خدا هزار فرسنگ راه است و هزاران گام.
جوانمرد اما برخواست و گفت: از اینجا تا خدا سه گام بیشتر نیست.
تعجب کردند و شوریدند و فریاد زدند و گفتند : عمری است که میرویم و هنوز نرسیده ایم، چگونه است که تو میگویی سه گام بیشتر نیست ؟
جوانمرد گفت: گام اول این است که بگویی خدا، و دیگر هیچ، گام دوم انس است و سومین گام سوختن.
و خود گفت: خدا و انس گرفت و سوخت.
آنها همچنان میرفتند و می گفتند:
از اینجا تا خدا هزار فرسنگ است و هزاران گام.