جوانمرد
جوانمرد، پرنده کوچکی در آسمان حیرت

کسانی میگفتند: عارف کوه است. کوهی که معرفت خدا را تاب می آورد و کسان دیگر می گفتند: عارف آفتاب است، افتابی که زمین را روشن میکند
جوانمرد آما میگفت: عارف نه کوه است و نه آفتاب، عارف پرنده کوچکی است که در جستجوی دانه از آشیانه جدا شده ، دانه پیدا نکرده و آشیانه اش را هم گم کرده است.
عارف در آسمان حیرت بال بال میزند.
اما آن سیمرغ همین را دوست دارد: پرپر زدن پرنده ای کوچک را در آسمان حیرت.