برای این مصیبت کلمه ندارم
استاد هوشنگ ابتهاج این پیر پرنیان اندیش بارها گفته بود که برای هیچکدام از دوستانش مرثیه نسروده است. آن شعری را هم که برای لطفی ساخته بود دز زمانی سروده بود که محمدرضا لطفی زنده بود. او معتقد است که زبان برای دنیای بیرون است، چگونه میتوان عشق را یا درد را با کلام بیان کرد؟
بارها گفتهام که نمیتوانم ایران را بی بودن شجریان تصور کنم. آنقدر زنده ماندم که این مصیبت را هم دیدم: «هر که را میخوانم از یاران ایام جوانی/ خاک پاسخ میدهد زانسوی مرز زندگانی»
شاید باید ۱۰ سال بگذرد که بتوانم شعری برای شجریان بگویم. برای بزرگی این مصیبت کلمه ندارم. کلماتم سست و ضعیف و کم و کوچک و پوک است. نمیتواند دردم را بگوید. عاجزم از بیان. باید سالها بگذرد…
سایه گفت: به امید دیدار هرچند دیگر امیدی نیست.
امیر هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)
چیزی که بیشتر از هر چیز قلب مرا می فشارد جمله آخر سایه است. از آنجا که میدانم در ایدئولوژی سایه جهانی پس از مرگ وجود ندارد.
ای کاش سایه با فلسفه ملاصدرا آشنا بود، و میدانست که روزی هم لطفی و هم شجریان و هم شهریار و همه آن آهوان گم شده در شب دشت را دوباره خواهد دید. ای کاش میدانست آنها زنده اند و فقط از این دنیای طبیعت به عالمی بالاتر رفته اند. شاید اینگونه غم سایه این پیرمرد عاشق پیشه دوست داشتنی این خالق ارغوان، کمی تسلی میافت.
در این زمان مردم غنا و آواز را دوست دارند.
رقص و طرب و غنا را حلال می شمرند.آلات ساز و آواز ظاهر می شود.
شجریان ملعون به درک رفت
تار و طنبور زنی را مستحسن شمارند و نیکو بیاموزند.
زن های آوازه خوان و رقاصه آشکار می شوند.
زن های آوازه خوان و آلات آواز برای خود اتخاذ می کنند.
لهو و آلات لهو ظاهر شود عابرین بروی بگذرند (بی توجه بگذرند) و احدی احدی را منع نکند.
برای غنا و آوازه مالها خرج می کنند
همچنین آلات غنا و موسیقی در حرمین (مکه و مدینه)ظاهر می شود. مهدی منتظر صفحه ۱۴۵
حضرت محمد (صلی الله و علیه وآله) برای سلمان بیان فرمود از چیزهای بدی که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد و از علامات قیامت است که از آن جمله این است که قرآن را به حالت غنا و موسیقی می خوانند.
رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) از نشانه های آخرالزمان این است که : آوازه خوانی آشکار شود ، و قرآن را با لحن موسیقی میخوانند.