روزانهفرهنگی

دیالوگی جالب در مجموعه تلویزیونی نجلا

دانستن قدر عشق و گذر زمان

در مورد سریال نجلا

داستان سریال به دوران اوایل انقلاب و اوایل جنگ ایران و عراق بازمیگردد. کلا من خیلی سال هست که تلویزیون نگاه نمیکنم جز سریال هایی که تاریخی هستند و کلا مربوط به این دوره امروزی نمیشوند. آنچه در سریال های امروزی میبینم همه سیاهی و پلشتیست ! حتی عشق هایشان بوی تعفن خیانت و کثافت می دهد.

بیشتر به سریال های تاریخی علاقه دارم، شب دهم، روشنتر از خاموشی (ملاصدرا) و هر فیلمی که توش به جای ماشین اسب باشه و به جای تفنگ شمشیر.

ظاهرا سریال نجلا قسمت هایی رو که طی کرده به مذاق خیلی ها خوش نیامده تا آنجا که نماینده خوزستان در مجلس خواستار قطع سریال شده است و گفته است که این نامزد بازی ها و عشق بازی ها توهین به مردم آبادان است!  باید خدمت این نماینده محترم عرض کرد که دنیای امروز را نگاه کند و کثافت بازی های علنی مجازیش را در پارکها و کوچه پس کوچه ها و درون ماشین ها ببیند و تمایز قائل شود بین آنچه ما عشق مینامیم و آنچه نامش را هوس می نامیم.

در قسمت دیشب سریال یک صحنه بود که بسیار شبیه به مقاله ای بود که چندی پیش من در باب عشق نوشتم و در سایت منتشر کردم با عکس فانوس خاموش. با عنوان زنده معشوق است عاشق مرده ای.

در این قسمت پرده هایی از عشق زمینی برداشته میشود و درست مانند همانکه من در سایت نوشتم. معشوق در مراحلی از عشق معشوق را پس میزند ، و معشوق دنیایی عاری از دروغ و پنهانکاری و …. نیست.  و جمله زیبای عاشق که میگوید: عبد کسی نیست که دو بار عاشق بشه !  این هم همان چیزی است که من در مقاله قبلی گفته بودم. عشق فقط یک بار اتفاق میدهد.

تنها چیزی که مورد انتقاد من است این است که عاشق این فیلم آقای عَبِد عشقش از نوع عشق در یک نگاه بود. اینکه یک پرستار سرش رو بخیه بزنه و اون عاشق بشه همان Love at first sight است و حال آنکه هستند افرادی که عاشق معشوقی شده اند که یک سال تمام او را اصلا ندیده اند و عاشق اندیشه های وی شده اند. البته در مورد عشق در یک نگاه یک تفسیر هم هست که آن قدر الهی باشد که عشقی را در وجود آدمی بدمد.

نکته دیگر وجود عمه خانمی هست که ظاهرا هرگز ازدواج نکرده است چون به گفته خود چهل سال پیش : “غد بازی” در آورد و چهل سال حسرت خورد.

خیلی نمیتوانم مطلب بنویسم من هنوز داغدار شجریان هستم و نمیدانم چرا هر روز زیادت میکند این دردم ! تسلی نمیابد.

قدرِ عشقت، نفهمیدی ! حسرتش میخوری !

دیوانه بازی عاشق برای معشوق و جنون معشوق  برای عاشق

در این سکانس معشوق در یک جنون لحظه ای با تمام عالم و آدم می جنگه و به همه به دروغ میگه که این مرد شوهرمه ! و همه شوکه میشن.

آراسپ کاظمیان

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست - تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز (حافظ)
دکمه بازگشت به بالا